جستجوی این وبلاگ

چهارشنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۵

وصیت نامه کورش کبیر

منم کوروش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه چهار گوشه جهان، شاه دادگر. آنگاه که به آرامی وارد بابل شدم همه مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند. من برای صلح کوشیدم. من برده‌داری را برانداختم و به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم. من فرمان دادم هر کس در مذهب و پرستش خدای خود آزاد باشد. تمام شهرهایی را که ویران شده بود آباد کردم . فرمان دادم همه معبدهایی را که بسته شده بود بگشایم. تمام خدایان را به معابد بازگرداندم. تمام مردمانی را که آواره شده بودند به شهرهایشان بازگرداندم و خانه‌هایی را که ویران شده بود آباد کردم. من برای همه جامعه‌ای آرام مهیا ساختم. اینک که من از این دنیا می روم 25 کشور جزو امپراتوری ایران است و در تمام این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان در آن کشورها محترم هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران محترم هستند. جانشین من خشایارشا باید مثل من در حفظ این کشورها بکوشد. راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آن‌ها مداخله نکنید و مذهب و شعائر آن‌ها را محترم بشمارید. اکنون که من از این دنیا می‌روم تو 12 کرور دریک زر در خزانه سلطنتی داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو است، زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست. البته به خاطر داشته باش که تو باید به این ذخیره بیافزایی نه اینکه از آن بکاهی. من نمی‌گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که در هنگام ضرورت از آن برداشت شود اما در اولین فرصت آنچه برداشته‌ای به خزانه بازگردان. مادرت آتوسا بر من حق دارد، پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن. ده سال است که من مشغول ساخت انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که با سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه است در مصر آموختم. چون انبارها پیوسته تخلیه می‌شود حشرات در آن بوجود نمی‌آیند و غله در آن چند سال می‌ماند بدون این که فاسد شود. و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه دهی تا اینکه همواره آذوقه دو یا سه سال کشور در انبارها موجود باشد. هر ساله بعد از اینکه غله جدید به دست آمد از غله موجود در انبارها برای تأمین کسری خوار و بار استفاده کن و غله جدید را بعد از اینکه بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو هرگز برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشکسالی شود. هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار. برای آن‌ها همان مزیت دوست بودن با تو کافی است. چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی بگماری و آن‌ها به مردم ظلم کنند و استفاده نامشروع نمایند نخواهی توانست آنها را به مجازات برسانی چون با تو دوست هستند و تو ناچاری که رعایت دوستی بنمایی. کانالی که من میخواستم بین شط نیل و دریای سرخ بوجود بیاورم هنوز به اتمام نرسیده و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد و تو باید کانال را به اتمام برسانی و عوارض عبور کشتی‌ها از آن کانال نباید آنقدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی‌ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند. اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا اینکه در این قلمرو ایران نظم و امنیت برقرار کند. ولی فرصت نکردم سپاهی به یونان بفرستم و تو باید این کار را انجام بدهی. با یک ارتش نیرومند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند. توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده چون هر دوی آن‌ها آفت سلطنت هستند و بدون ترحم دروغگو را از خود دور کن. هرگز کارگزاران دیوان را بر مردم مسلط نکن و برای اینکه کارگزاران دیوان به مردم مسلط نشوند برای مالیات قانونی وضع کردم که تماس کارگزاران دیوان را با مردم خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ کنی کارگزاران حکومت با مردم زیاد تماس نخواهند داشت. افسران و سربازان ارتش را راضی نگهدار و با آن‌ها بدرفتاری نکن اگر با انها بدرفتاری کنی آن‌ها نخواهند توانست معامله متقابل کنند اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدنشان باشد و تلافی آن‌ها اینگونه است که دست روی دست می‌گذارند و تسلیم می‌شوند تا اینکه وسیله شکست خوردن تو را فراهم نمایند. امر آموزش را که من شروع کرده‌ام ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا اینکه فهم و عقل آن‌ها بیشتر شود و هر قدر که فهم و عقل آن‌ها زیادتر شود تو با اطمینان بیشتری می‌توانی سلطنت کنی. همواره حامی کیش یزدان‌پرستی باش اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته به خاطر داشته باش که هرکس باید آزاد باشد که از هر کیش که میل دارد پیروی کند. بعد از اینکه من زندگی را بدرود گفتم بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که خود فراهم کرده‌ام بر من بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار. اما قبرم را مسدود نکن تا هر زمان که می توانی وارد قبر من بشوی و تابوت سنگی مرا ببینی و بفهمی من که پدر تو و پادشاهی مقتدر بودم و بر 25 کشور سلطنت می‌کردم، آنجا مُردم و تو نیز مثل من خواهی مرد، زیرا سرنوشت آدمی این است که بمیرد، خواه پادشاه 25 کشور باشد یا یک خارکن و هیچ کس در این جهان باقی نمی‌ماند. اگر هر زمان که فرصتی به دست می‌آوری، وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببینی غرور و خودخواهی بر تو غلبه نخواهد کرد. و وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی بگو که قبر مرا مسدود نمایند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز بگذارد تا اینکه بتواند تابوت حاوی جسد تو را ببیند. زنهار زنهار هرگز هم مدعی و هم قاضی مشو. اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بی‌طرف آن ادعا را رسیدگی کند و رای دهد. زیرا کسی که مدعی است اگر قاضی هم باشد ظلم خواهد کرد. هرگز از آباد کردن دست بر ندار، زیرا اگر دست از آباد کردن برداری، کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت. زیرا قاعده این است که وقتی کشور آباد نمی‌شود، به طرف ویرانی می‌رود. در آباد کردن، حفر قنات و احداث جاده و شهرسازی را در درجه اول اهمیت قرار بده. عفو و سخاوت را فراموش نکن و بدان که بعد از عدالت برجسته‌ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت. ولی عفو فقط موقعی باید بکار بیفتد که کسی نسبت به تو خطایی کرده اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو خطا را عفو کنی ظلم کرده‌ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده‌ای. پیش از این نمی‌گویم و این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو در این جا حاضر هستند بیان کردم تا اینکه بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده‌ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می‌کنم مرگم نزدیک شده است.
منبع:

http://navand.blogspot.com/2007_01_01_archive.html

هیچ نظری موجود نیست: