جستجوی این وبلاگ

دوشنبه، تیر ۱۱، ۱۳۸۶

اولویت بندي سرمايه گذاري فن آوري اطلاعات و سود بردن از آن


نویسنده سعید صفارائی
۰۹ تير ۱۳۸۶
گروه سيستم هاي اطلاعاتي و محاسباتي، دانشگاه برانل
چكيده: با وجود اين كه بسياري از شركت ها روز به روز بر هزينه هاي صرف شده براي فن آوري اطلاعات مي افزايند (به اين منظور كه در بازارهاي مربوط به خود، امتياز و سود رقابت آميز‌ (چشم گيري) به دست آورند) اما بسياري از مطالعات اين گونه نشان داده اند كه سود حاصله از فن آوري اطلاعات بسيار كمتر از حد انتظار مي باشد. مديران اغلب با اين معما رو برو هستند كه چگونه سرمايه گذاري هاي خود را ارزيابي كرده و حداكثر سود حاصله از فن آوري اطلاعات را محاسبه كنند. دليل اين مشكل را بايد در ادبياتی جستجو كرد كه مربوط به ابعاد فني و اجتماعي (انساني و سازماني) به همراه استفاده بهينه از فن آوري اطلاعات مي باشد.
ناتواني مديران در تعيين هزينه هاي صحيح استفاده بهينه از فن آوري اطلاعات مربوط به نداشتن دانش و درك كافي از هزينه هاي مربوط به IT‌ و اندازه گيري ميزان سود دهي آن مي باشد. اين مقاله از يك زاويه ديد عملي و سودمند درباره ي ارزيابي سرمايه گذاري IT/IS بحث مي كند و بهترين شيوه سود بردن از اين نوع سرمايه گذاري را مورد بررسي قرار مي دهد. اين بحث بر اساس ادبيات مربوط به IT‌ مي باشد و نيز اطلاعات گرفته شده از تحقيقات پيش رونده توسط نويسندگاني كه در اين شركت ها و در بخش هاي مربوط به داروسازي و سخت افزار كامپيوتر دست دارند. مقدمه: فن آوري اطلاعات (IT) كم كم تبديل به يك مخرج مشترك در ديدگاه رقابتي سازمان هاي امروزه مي شود. بسياري از شركت ها بر روي IT سرمايه گذاري مي كنند و به آن وابسته هستند. اين مسئله در سطوح ملي، اقدامات مهم، طرح و پروژه و نيز سطح توليدي مشاهده مي شود. نيروي موثري كه در پشت تمام اين سرمايه گذاري ها براي IT نهفته است به صورت ا ستراتژيكي تعيين شده است. با وجود اين كه بر طبق نظر آندرسون در نگاه اول انجام و اجراي IT توسط شركت ها به خصوص شركت هاي ساختماني از نظر اقتصادي توجيه شده نيست و در واقع ممكن است سوددهي از لحاظ استراتژيكي نداشته باشد. در يك بررسي جديد كه توسط لي و همكاران انجام شده است نشان داده شده است كه IT ، الزاماً سودمندي كارهايي را كه كاركنان شركت هاي مشاوره انجام مي دهند، بالا نمي برد. بر خلاف اين يافته، مدارك و اسناد كافي وجود دارد كه نشان مي دهد IT مي تواند عملكرد جريانات مخل تجاري يك شركت را ارتقا دهد. لي و ديگران اشاره كرده اند كه اگر شركت ها قرار باشد كه امياز چشم گيري در بازارهاي خود به دست آورند از طريق اجزاي IT )، ديگر بايد در مورد اين كه چگونه تجارت خود را از طريق جريانات استراتژيك (در سطوح اقدام و پروژه) انجام دهند، به گونه ي ديگر فكر كنند. اگر شركت ها قرار باشد از تمام قابليت هاي IT بهره بگيرندف آن ها بايد سوددهي مستقيم و غير مستقيم آن و هزنيه هايش را بيشتر از اجرا و انجام آن جدي بگيرند (ارزيابي سوددهي و هزينه هاي آن مهم تر از تعريف كردن از آن مي باشد) چرا كه سرمايه گذاري بر روي IT مي تواذند بخش عمده اي از هزينه هاي مهم يك شركت را تشكيل دهد. چون IT به عنوان يك سرمايه ...... بزرگ و عمده تلقي مي شود، بيشتر شركت ها به سختي مي توانند انجام دادن آن را با توجه به سهام سود اندكي كه دارند توجيه شده بدانند. بنابراين براي مديران عالي رتبه اطمينان يافتن از توجيه پذيري اقتصادي سرمايه گذاري بر روي IT ضروري مي باشد. رميني نشان مي دهد كه مديران سرمايه گذاري خود را براي IT ، به طور خصوصي و غير رسمي توجيه مي كنند و آن ها قاضوت هايشان را بر اساس مشاهدات خود از سوددهي و هزينه هاي پنهاني انجام مي دهند. در يك يادداشت مشابه توسط ايراني بيان شده است كه يكي از بزرگ ترين مشكلاتي كه سازمان ها در سرمايه گذاري موثر براي IT دارند عدم توانايي آن ها در پيش بيني و اندازه گيري ميزان سوددهي آن مي باشد. توجيه سرمايه گذاري IT : استفاده از روش هاي ارزيابي سنتي براي توجيه سرمايه گذاري IT و سيستم هاي اطلاعاتي در سال هاي اخير مورد توجه زيادي قرار گرفته است. دليل اين افزايش توجه و علاقه به خاطر مقادير بسيار زياد پولي است كه براي اتخاذ اين روش ها خرج مي شود، و نيز نياز فراوان به توجيه هزينه هاي سرمايه اي مهم بيشتر مجريان مديرتي يا وجود مجموعه اي ابزار و تكنيك هاي موجود براي توجيه سرمايه گذاري هاي IT ، آسوده خاطر نيستند. لفلي و ساركسيس مي گويند كه مراحل توجيه سرمايه گذاري كه مورد استفاده ي مديران قرار مي گيرند اساسا بر طبق استفاده از روش هاي ارزيابي سنتي مي باشد كه اين براي تصميم گيري هاي استراتژيكي سوق الجيشي كافي نيست. اين چنين روش هايي صراحت و دقت كافي را در تعريف و نتايجي كه مورد انتظار مديران مي باشد را دارا نيستند. ايراني و لاو به اين نتيجه رسيده اند كه مديران تمايل دارند كه در توجه خويش به تصميمات سرمايه گذاري IT نزديك بينانه عمل كنند، بيشتر به اين دليل كه آن ها هيچ گونه چارچوبي براي ارزيابي سرمايه گذاري هاي خود ندارد. علاوه بر آن مديران توجه كمتري به هزينه هاي پنهاني و غير مستقمي IT مي نمايند كه اين هزنيه چهار برابر هزنيه هاي مستقل IT است. اين اشاره ي ضمني به ناديده گرفتن هزينه هاي غير مستقيم مي تواند پيامدهاي وسيعي براي شركت ها داشته باشد. به طور مثال: كاهش سودمندي به اين دليل كه كاركنان به طور موثر و كافي تربيت نشده اند و نيز ضرر كردن و اتلاف كاركنان با تجربه براي رقيبان. لي مي گويد كه بسياري از شركت هاي ساختماني تنها زماني به اهميت اين هزينه هاي اضافي پي مي برند كه واقعاً به اجرا نمودن سيستم و خدمات IT مي پردازند. تصميم گيري ضعيف IT مي تواند منجر به ضررهاي مالي شود و اين ضررها نيز موجب ضررهاي رقابتي و يا حتي خسارت هاي شغلي شود. تحقيقي كه توسط لفلي و ناركيس انجام شد به اين نتيجه رسيد كه روند توجيه سازي سرمايه گذاري سدي مهم براي اجراي IT در بسياري از شركت هاست. پريمرس ديدگاه صنعتي از توجيه سرمايه گذاري را مسئله اي مالي مي داند كه در مورد موفقيت پيشنهاد سيستم IT پاسخ آري يا خير، قبول يا رد مي دهد. در نتيجه مديران ممكن است توجيه IT را سدي كه بايد بر آن چيره شوند تصور كنند نه روشي براي ارزيابي سودمند بودن IT . اين مسئله پيامدهاي جدي در پي دارد، در طي آماده سازي طرح IT مديران ممكن است زمان و تلاش زيادي را به خرج دهند براي بررسي جنبه هاي فني IT و بنابراين بر اين باور روي مي آروند كه از ديدگاه فني سرمايه گذاري ضروري است. علاوه بر آن مديران ممكن است به راحتي از سوي گسترش دهندگان نرم افزار و مشاوران ترغيب شوند و آماده شوند كه استدلال هاي نامعمول را كه به طور غير واقعي مقادير بالايي از پس انداز را نشان مي دهند، بپذيرند. از اين رو مديران ممكن است تلاش خود به سوي تشخيص و براورد حداكرث سود و پس انداز معطوف سازند به قيمت ناديده گرفتن كل هزينه هاي IT . روش هاي ارزيابي سرمايه گذاري سنتي مانند بازگشت به سرمايه گذاري، سرعت داخلي بازگشت، ارزش كنوني شبكه و روش هاي پس دادن اغلب براي ارزيابي سرمايه گذاري هاي عمده و مهم مورد استفاده قرار مي گيرند. اين روش ها بر اساس چارچوب هاي قراردادي حسابداري مي باشند اين تكنيك ها براي ارزيابي تاثير مالي سود سرمايه گذاري ها طراحي شدها ند كه اين ارزيابي از طريق تنظيم هزينه هاي مربوط به IT در مقابل سودهاي كميتي قابل دستيابي انجام مي شود. اما از آن جا كه سازمان هاي بيشتري به اين نتيجه مي رسند كه چنين روش هايي نمي توانند سودي كه مايه ي دستيابي به هدف باشد و يا هزينه هاي غير مستقيم IT با يكديگر تطبيق دهند، بسياري از شركت ها در شك و ترديد هستند كه چه شيوه اي را به كار گيرند. در نتيجه در مورد انواع روش هايي كه توجيه معنادار را در بر دراند بحث وجدل فراگير وجود دارد. ناتواني شركت ها در تعيين ميزان درك كامل خود از سرمايه گذاري بر روي IT ، هم از لحاظ هزنيه و هم از لحاظ سود دهي، ارزش .... پيش بيني شده آن دسته از جريانات توجيه سازي كه وابسته به روش هاي ارزيابي سنتي مي باشند را زير سوال مي برد اما مضامين جدي ديگري در صورت انجام نداند روند ارزيابي دقيق باقي مي ماند. اسمال و چن خاطر نشان مي كنند كه فقدان طرح هاي راهنماي مديريتي (كه اين طرح ها روند تصميم گيري براي سرمايه گذاري را مورد حمايت قرار مي دهند) ممكن است سازمان ها را برا آن دارد كه يكي از موقعيت هاي زير را بپذيرند:• انجام و اجراي سيستم IT را رد كنند كه اين مي تواند براي رقابت هاي سازماني طولاني مفيد باشد.• سرمايه گذاري براي IT به عنوان كاري كه مي توان به آن اعتماد كرد.• استفاده از محاسبات همراه با نوآوري (خلاق) با تعيين ارزش هاي اختياري، مزايا و هزينه ها به عنوان ابزاري براي عبور از جريان مالي.درك و استنباط مفهوم هزينه و سود دهي IT :اغلب براورد هزينه هاي IT آسان تر از براورد ميزان سوددهي آن به نظر مي رسد، با وجود اين هرگبين و توماس اين مورد را مسئله اي نادر مي دانند. هزينه هاي IT به همراه انجام اجراي آن در محيط بيرون محسوس تر به نظر مي رسد. زيرا فرضيات و وابستگي هايي كه هزنيه و انجام IT بر آن پايه استوارند به طور كامل شناسايي نشده اند و يا اين كه مديران به درك ضعيفي از آن ها دست يافته اند. در واقع زياد براورده كردن هزينه ها و كم تر براورده كردن سودها كاري گسترده در طي فرايند تصميم گيري براي سرمايه گذاري به شمار مي رود. اما به نظر مي رسد كه اين كشف حل كننده ي مشكل پروژه هاي IT كه بودجه را هدف قرار مي دهد، نباشد، زيرا بيشتر اين مشكل ريشه در مديريت دراد كه كاملاً سهام هزينه هاي IT را درك نكردها ند. شايد نيز دلايلي سازماني و سياسي براي درك نكردن هزينه هاي سرمايه گذاري بر روي IT وجود داشته باشد كه مهم ترين آن ها ضرورت كسب حمايت و پذيرش از جانب مديران بالا رتبه مي باشد. فاربي به اين نتيجه رسيد كه افرادي كه مسئول اجراي IT در سازمان ها هستند كاملاً متعهد به دستيابي به موفقيت سرمايه گذاري هاي IT هستند و اغلب هزينه هاي كامل مربوط به سرمايه گذاري خود را ناديده مي گيرند، بنابراين از براوردهاي خوش بينانه ي سود و پس انداز هزينه ها حمايت مي نمايند. در اين نمونه تشخيص ندادن كل هزينه ها، زماني كه در كنار استفاده از ذخاير و سودهاي كاملا خوش بينانه قرار مي‌گيرند، سال‌هاي متمادي عادت نمودن به دستيابي به بازگشت‌هاي مالي مورد انتظار، را به دنبالا دارد. تاثير اين مسئله بر روي سازمان و تشكيلات كاهش سودمندي و رقابت مي باشد كه اين تاثير به خاطر استفاده مداوم از فن آوري قديمي يم باشد.زماني كه شركت هاي بيشتري IT و IS‌ را اجرا مي كنند بسياري از ان ها به طور روزافزوني به بيان مشكلات آن مي پردازند و نيز پيچيدگي توجيه نمودن آن را تشخيص مي دهند. به طور مثال سرمايه گذاري بر روي طراحي ذخيره شركت موقعيت را ارايه مي دهد كه سود و ذخيره ي گسترده اي را جمع اوري كنيم كه ماهيت و ميزان اين سود باعث ايجاد بحث و جدل مي شود. هنوز هم ارزيابي IT و IS به دست مي آيد. براي وارد شدن در چهارچوب محاسبات سنتي مناسب مي باشد، اما سود نامحسوس و غير مالي به همراه هزينه هاي غير مستقيم پروژه باعث پيچيده كردن روند توجيه سازي مي شود.اسمال و چن توضيح مي دهند كه "در نتيجه محدوديت هاي جدا نشدني موجود در روش هاي ارزيابي سنتي سرمايه گذاري بسياري از شركت ها مجبور به انجام روش ضروري و فوري براي توجيه كردن مي شوند. استفاده ي محدود از روش هاي ارزيابي سنتي به نفع تجزيه و تحليل سودها و هزينه ها كمتي و مالي بوده و مضامين غيرمحسوس و غير مالي IT و IS را ناديده مي گيرد. هم چنين دلالت هايي وجود دارند كه ناتواني چنين روش هايي را در محاسبه بعد تمام (كلي) هزينه هايIT و IS به همراه استنباط‌هاي شخصي و سازماني مورد توجه قرار مي دهند. بنابراين فقط سوالات مربوط به ارزش بسياري از روش هاي ارزيابي مطرح نمي شود بلكه مفاهيم ضمني به همراه محدوديت هايي در باب اين مسئله وجود دارد.اهميت جذب سود IT : در سال هاي اخير بررسي هاي متعددي انجام شده كه نشان دهنده اين است كه سود عايد شده از سيستم هاي IT به طور قابل توجهي كمتر از حد انتظار بوده است زماني كه پروژه ها به كار انداخته شدند در حالي كه بحث و جدل در بين اقتصاددانان در مورد چگونگي اندازه گيري سودمندي وجود دارد و نيز با وجود تعصبات اجتماعي در مقابل تخشيص سود و مزاياي حاصله از IT ، اما هنوز اعتقاد و باوري گسترده وجود دارد كه ما بايد بتوانيم ارزش و بهاي بيشتري از IT به دست آوريم. ترپ در "تناقض اطلاعاتي" اشاره مي كند كه " كل جمعيت معمول و هميشگي اين است كه ما نمي توانيم پولي كه براي IT صرف مي شود و نتايج داد و ستد اربتاطي را اثبات نماييم اگر بحث هاي مربوط به اندازه گيري اقتصادي سودمندي را كنار بگذاريم براي حل اين مشكل سه راه وجود دارد: 1- كاهش سطح سرمايه گذاري براي IT ، 2- افزايش سطح سود حاصله از سرمايه گذاري، 3- تركيبي از دو مورد بالا. سرمايه گذاري مي تواند از طريق به كار انداختن پروژه هاي موجود به گونه اي موثرتر و يا از طريق ارتقا مكانيسم هاي تصويب پروژه (براي اطمينان حاصل كردن از اين كه پروژه هاي كمتري كه ارزشمند نيستند آغاز مي شود) كاهش يابد. هر دو اين اهداف به طور آشكاري ارزش ترغيب و تعقيب دارند، اما اين اهداف چندين دهه سوژه ي امتحان بوده و ثابت شده است كه حل كردن آن ها بسيار دشوار است. هم چنين قابل توجه است كه در عرض 20 سال هزينه هاي IT به ميزان 20 تا 30 درصد در يك سال افزايش يافته است و انتظار كاهش جدي اين هزينه ها ممكن است غير واقعي باشد. پروژه هاي IT كه دنبال مي شود، مي تواند بازدهي كلاني را در سرمايه گذاري ارايه دهد و مي تواند مسئول نه تنها كار و دار و ستدي باشد كه انجام مي شود بلكه مسئول بخش صنعت نيز باشد. اگر ما مي توانيم ارزش مالي بيشتر سيستم هاي IT جديد را تا سطح بهترين سيستم هاي كنوني بالا ببريم، در اين صورت مشكل آن دسته از پروژه هاي IT كه بازدهي كافي در سرمايه گذاري ندارند تا حد زيادي حل مي شود.بهترين عمل در مديريت سود دهي: "وارد" و "ماري" يك سري از بهترين قوانين و دستورالعمل ها را براي مديريت سود رساني گسترش داده اند. آن ها تاكيد كرده اند روشي را براي ارزيابي هزينه يا سود و يا توسعه IT پيشنهاد نمي كنند، در عوض آن ها نوعي روند مديريتي را براي به حداكثر رساندن سود پروژه توصيف مي نمايند.يك اصل ضروري در اين دستورالعمل ها سود از طريق استفاده از IT حاصل مي شود نه از طريق خود IT . ايراني توضيح مي دهد كه "اكنون اوضاع به اين صورت است كه توجه اصلي به عقايد و آرا مي شود به دليل عقايد متداولي كه در مورد IT باقي مانده است. به اين معنا كه مديريت IT در مورد چيزهاي خودكار مي باشد و اين كه هر چيزي ساخت و تكميل يك سيستم IT بايد از طريق تاثير مستقيم و مهم آن بر روي سود مالي توجيه شود وا ين كه سودمندي IT مي تواند خودش به نفع پروژه باشد. با وجود قابليت IT براي ارايه سودهاي غير مالي مانند انعطاف پذيري بهبود يافته، حساسيت و سودمندي اين عقايد ثابت تغيير نكرده اند. اين در نتيجه ي آن چيزي است كه سيستم هاي IT به آن دست يافته اند و يا در نتيجه ي فروشنده ي بازاري سخت گير. اما اين حقيقت كه شركت هاي مختلف مي توانند يك سيستم واحد را تكميل و اجرا كنند ولي نتايجي كه به دست مي آورند متفاوت مي باشد، نشان مي دهد كه اين ديدگاه بسيار ساده انگارانه مي باشد. اين عقايد سازمان ها را به سوي درك نكردن نياز به روشي فعال براي درك سودكاري سوق مي دهد. وارد و ماربي اين سه ديدگاه را رد مي كند و از دو چيزي كه آن ها را واضح مي دانند حمايت مي كنند:1- هيچ سود مستقيمي از IT عايد نمي شود، IT فقط مي تواند قابليتي براي سوددهي ايجاد كند.2- چيزها تنها زماني بهتر مي شوند كه مردم به نحو متفاوتي كارهايشان را انجام دهند.بنابراين علاوه بر فن آوري سالم، لازم است كه قابليتي را كه IT فراهم مي كند درك كنيم و اين كه چه كسي مسئول اين است كه به ما اطمينان دهد كه اين مسئله اتفاق مي افتد. مسئله اساسي در درك سود IT ، تمايز بين تايج و ميزان سود مي باشد. نتيجه برابر است با پيامد معرفي يك سيستم IT جديد و سود آن چيزي است كه بعدا به دست مي ايد (اگر قابليت جديد را دارا باشد) مثلا يك سيستم ممكن است اين نتيجه را در بر داشته باشد كه كاري اكنون سريع تر از قبل انجام شود. اما انجام كاري در مدت زمان كمتر خود يك سود بايد باشد. سود اغلب ازان چيزي عايد مي شود كه در مدزت زمان ذخيره شده انجام شود. به طور مثال اطمينان يافتن از اين كه توليدي به مصرف كننده (مشتري) زودتر برسد. اين تمايز اساسي مي باشد به طوري كه سازمان ها به شكل نتايج را به جاي سود كنترل مي كنند. هدف فرايند مديريت سود تغيير اين وضعيت است فرايند مديريت سود بر اساس مديرتي كيفيت كلي مي باشد و پيرامون پنج زير مجوعه ي قابل شناسايي مي چرخد:1- تشخيص و پي‌ريزي سود: سود پيشنهادي تشخيص داده مي شود و اقدامات مناسب براي نشاندادن پيشرفت تدبير نمايند. ميزان سود مورد آزمايش قرار مي گيرد تا ارتباط بين اهداف كاري، تاثيرات فن آوري و تغييرات شغلي مشخص شود. اين كار هم چنين جايي را كه تغييرات اتفاق مي افتد، افرادي را كه مسئول تحويل آن هستند و نيز اشخاصي كه تحت تاثير اين تغييرات قرار مي گيرند را در ليست ثبت مي كنند. اين جايي است كه سود و هزينه منجر به تصميم گيري مي شود كه آيا سرمايه گذاري براي پروژه بايد ادامه پيدا كند يا نه.2- طرح ريزي سود: يك سري برنامه هاي تغييراتي براي تحقق يافتن سود دهي مورد نياز است. اين شامل تاريخ هايي است كه انتظار مي رود سود دهي انجام شود و اقداماتي كه نياز است تا به وقوع پيوستن اين مسئله (سوددهي) راست كند. 3- ارزيابي و مرور: اين مرحله ي مرور سود است كه به عنوان دستاوردي است كه پيامد برنامه است. اين مرور پروژه ي نيست كه زير روش مربوط به سيستم اطلاعاتي قرار مي گيرد بلكه به ما اطمينان مي دهد كه تغييراتي كه مورد نياز كار و داد و ستد مي باشد انجام شده است و اين كه تغييرات سود مورد انتظار را داده اند.4- قابليت دروني براي سود بيشتر: اغلب در طي اجراي پروژه آشكار مي شود كه سودهايي وجود داشته اند كه امكان كشف آن ها وجود داشته اما در اغاز مشاهده نشده اند. هم چنين در سازمان تيمي وجود دارد كه در مورد مووع از هر فرد ديگري اطلاعات و دانش بيشتري دارد اين بهترين فرصت است براي به رسميت شناختن و استفاده از اين دانش.ترپ از اين نكته حمايت مي كند كه براي هر نوع سودي بايد فرد يا افرادي مشخص تعيين شوند كه مسئول ارايه آن باشند مثلا مديران كاري بايد مسئول ارايه سود تجاري باشند. مديران بايد اطمينان يابند كه سيستم اندازه گيري شركت چيزهايي را اندازه گيري نمايد كه تشخيص سود و نيز فرايند جذب سود را تحت تاثير قرار دهند. به ويژه سيستم هاي اندازه گيري بايد علاوه بر اندازه گيري هزينه ها و زمان مصرف شده براي داد و ستد به اندازه گيري بازده كار نيز بپردازند و سهام سرمايه گذاري را به توليدات (بازده) كار مربوط سازند.تشخيص سود، توجه كار و تجارت را از اندازه گيري نيروي هاي مصرف شده و نتيجه آن به سمتي جلب مي كند كه چه سودي را بايد ارايه شود و چه هدفي را ارايه سود دنبال مي كند. با انجام اين كار ما اطمينان حاصل مي كنيم كه كار براي سيستم آماده است و باعث مي شود كه گروه سيستم اطلاعاتي آگاه شوند كه چه چيزي مورد نياز است و شايد آگاهي از اين كه چرا اين چيزها مورد نياز است.يك موضوع مربوط: توجه به كيفيت: كنترل كيفيت كلي (TQM) توجه را از خارج افراد به درون اشخاص جلب مي كند هدف اين است كه همه ي كاركنان را هم مسئول دستيابي به اهداف فردي خود بنمايند و نيز به حداكثر رساندن كارهاي برجسته شركتشان و فرايندهاي اصلي كار مانند زنجير توليدي آن. كنترل كيفيت كلي توسط كاربر بايد گرانندگي شود و نمي تواند از خارج از سازمان تحميل شود مانند استاندارد كيفيت BSENISO9000 . اين بدان معناست كه ديدگاه هاي مربوط به پيشرفت مداوم و نوآوري بايد از جانب كساني ارايه شود كه در مورد اين فرايندها دانش و تجربه داشته باشند و فعاليت ها و وظايف را در چرخه ي توليد بدانند. هم چنين كنترل كيفيت كلي نبايد به عنوان راهي براي قطع نمودن هزينه يا ارتقا سطح سودمندي از ديد سنتي محسوب شود اما كيفيت كلي نبايد به عنوان راهي براي قطع نمودن هزينه يا ارتقاء سطح سودندي از ديد سنتي محسوب شود اما اوكلند تاكيد دارد كه تاثيرات آغاز نمودن كنترل كيفيت كلي قطعا هزينه ها را كاهش مي دهد و سودمندي را افزايش مي دهد. با استفاده از IT و IS كه تمايل افراد و سازمان هاي زرنگ و چابك را افزايش مي دهند و مي توانند چرخه ي توليد را ارتقا دهند.نتيجه گيري: سازمان ها بايد يك روند ارزيابي دقيق را قبل از اجراي IT دنبال كنند، اگر مي خواهند در عملكرد كاري خود پيشرفت كنند، اما ناشايستگي تصميم گيري و استفاده نابجا از منابع، متداول مي باشد. علاوه بر آن مديران نياز دارند كه از استفاده ي روش هاي سنتي توجيه سرمايه گذاري (كه بر اساس استفاده ي روش هاي اقتصادي ارزيابي مي باشد) پا را فراتر نهاده و هزينه هاي غير مستقيم را به فرايند تصميم گيري خود دخيل سازند. در برقراري محدويت هاي روند ارزيابي سنتي، در تصميم گيي براي سرمايه گذاري روش جديدي مورد نياز مي باشد. بنابراين سودي كه از طريق گسترش يك سيستم IS دنبال شود، با كيفيت مي باشد در نتيجه براي استراتژي سازمان ها نياز به زمينه داترد. در نتيجه اين نشان مي دهد كه بايد تصميم گيري براي سرمايه گذاري IT و IS را با راهكارهاي سازمان هاي تجاري تنظيم نمود. براي انجام اين كار بايد توجه به سرمايه گذاري استراتژيك براي IT و IS در روند تصميم گيري براي سرمايه گذاري قلمداد شود. از بحث نتيجه گرفته مي شود كه IT به تنهايي موجب ارايه ي سود نمي شود و مديران بايد اقدامات مشخص و تعيين شدهاي را انجام دهند و مسئوليت ها را براي جذب سود بيشتر تفسيم نمانيد. علاوه بر آن براي اين كه بتوانند سود كامل را جذب نمايند، بايد پروژه هاي IT بخشي از ديدگاه شغلي و استراتژي بزرگ تر را تشكيل دهند و اين پروژه ها توسط اين استراتژي گردانندگي شوند. تشخيص سود، موضع گيري نيري هاي مصرف شده و پيامد آن به سوي نوع سود ارايه شده و هدف دنبال شده آن جلب مي كند. با انجام اين كار ما از آماده بودن كار براي سيستم مطمئن مي شويم و نيز باعث مي شود كه سيستم اطلاع رساني از چيزهايي كه مورد نياز است و دليل نياز به ان ها آگاهي حاصل شود.

هیچ نظری موجود نیست: